چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۱۰:۳۴ ب.ظ
امام رضا (ع) 4
قرار ما: ساحل گوهرشاد
در راه که به سمت تو
میآمدم، دو بار دریا به سمت خشکی پیشروی کرده بود؛ یک بار در کنارههای
دریای خزر و دیگری صحن تو، به سمت خیابانهای اطراف. از این به بعد، هرجای
دنیا گم شوم، قرار ما ساحل گوهرشاد؛ بعد از آببازی جمعیت دور حرم،
روبهروی چشمهای آبی خدا؛ آنجا که درخت گلدسته تو، طناب طناب ریشه کرده
است، از پنجره فولاد، به سمت زمینگیرهای خفته.
چرا عدد هشت را به شکل سرپناه آفریدهاند؟
روبهروی تو، اهالی هتلهای بیستاره به هم میگفتند تو را آن دور و برها
دیدهاند. ما که هر چه کمین نشستهایم، تنها غروبها رسوایی دلمان را نقاره
زدهاند.
بیهوده نیست عدد هشت را به شکل سرپناه آفریدهاند. آنجا بلیتهای رفت و
برگشت کبوتر میدهند تا هر روز، از گنبدت به سمت دهان باز رواقها بلعیده
شوند و به اعماق دعا فرو روند. حالا هر جا خدّام تو، پرهای رنگی پرواز را
اشاره میکنند، میپرم. از این ستون به آن ستون فرج است.
احساس آهو
در دلم هر شب حیاطت آب و جارو میکنم *** چشمهایم را که میبندم، تو را بو میکنم
خواب دیدم روی صحن تو طلاکاری شدم *** ضامنم میگردی و احساس آهو میکنم
مثل آن دست میان ظرف سقاخانهات *** دستهای خواهشم را پیش تو رو میکنم
خواب دیدم روی آبیهای نقش گنبدت *** با دو رکعت، دانه دل را پرستو میکنم
آسمان پای پیاده روی دستم میرسد *** زیر لب با گریه وقتی صحبت از او میکنم
کیستی ای آشنایم ای تماشای غریب *** با تو تنها با تو تنها با تو من خو میکنم
غربت آهو
یک سبد گل میدهم امشب به دستان شما *** میسپارم دستهایم را به دامان شما
جادهها ماندند در بهت غریب فاصله *** چشمها وامانده در اندوه ایوان شما
هشتمین پرواز، امشب اتفاقی رخ نداد *** دل، پریشان شد، پریشان شد، پریشان شما
۹۱/۰۷/۰۵